زندگیـــــــــــــه منـــــــه

در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

زندگیـــــــــــــه منـــــــه

در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

امروز آخرین روز تقویم 89 هست. 

امیدوارم سال دیگه رو قشنگتر شروع کنیم همه و ضعف هارو جبران کنیم و یه سال خوب 

بسازیم. 

تا ساعت 2 خواب بودم امروز.پاشدم ناهار خوردم.فردا تولد مامانمه.داداشم دیشب و بابام  

امروز کادو مامانو دادن ! من اما فردا یا امشب میدم از کجا میدونستم این خود شیرینا زود اقدام  

میکنن؟!  

امروز دیگه باید یه دور دیگه خونه رو مرتب کنیم (مخصوصا اتاقمو)  

غروب هم میریم ماهی و سبزه میگیریم و شب سفره هفت سین رو میچینم 

آخه به مامان گفته بودم آخرین روز اینارو بخریم!(از اونجایی که دیر اقدام کردیم سبزه بذاریم 

هنوز 1 سانتی متر هم رشد نکرده سبزه خودمون!

 

تخم مرغ هارو هم همون شب رنگ میکنم 

 

مامان جونم عشقم تولـــــــــــــــــــدت مبـــــــــــــارکــــــــــــ 

دوستت دارمـــــــــــــــــ 

 

میشینم و موزیک گوش میدم.  

وبگردی میکنم و متن میخونم تا اشکامو کنترل کنم. 

دلم گرفته. 

خودم روزهامو اینجوری کردم.من... 

میدونم نبایدبا این چیزا انقدر برمـــ تو خودم.اما چه کنم که دلم.... 

من کاری نکردم جز اینکه احساسمو هم بدون ترس گذاشتم وسط و اما اینکار غلطه نه... 

نکن اینکارو دختر. 

چشمام میسوزه.دوست دارم با صدای بلند گریه کنم نه ینجوری. 

من فقط دوسش دارم. 

اما......................... 

نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه خدایا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من همون دختر کوچوی قبلم. 

گــــــــــــــــ ــ ــه خوردم وابسته شدم.غلطــــــــــــــ کردمــــــــ خدایا نجاتم بده از این وضع...

خدا جونم.از دلـــم خبر داری؟؟؟خیلی حالم گرفته.خیلی هواش ابریه. 

بعضی وقتا آدم باورش نمیشه کسی که انقدر براش احترام قائلی یه حرفایی بزنه که دلمو اینجوری بشکنه. 

بعدشم حق به جانب باشه.یا با اینکه شاید میدونه حرفش اشتباه بوده بازم از حرص اونو تکرار میکنه. 

یعنی من مهم نبودم؟خدایا چرا ؟؟من مگه چیکار کرده بودم 

چرا همش من باید سعی کنم جلوی خیلی چیزا رو بگیرم؟چرا بقیه سعی نکنن؟ 

خدا جونم کمکم کن.آرومم کن.فقط تو قدرتشو داری....

آتش در نزد ایرانیان آریایی مظهر روشنی‌، پاکی ، طراوت ، سازندگی و تندرستی و در نهایت مظهر اهورا مزدا

«خداوند» است، بیماریها ، زشتی‌ها ، بدیها و همة آفات و بلایا در عرصه تاریکی و ظلمت مظهر و نماد اهریمن می‌باشند‌   

***

 

جشن ایرانیان از نژاد پــــــــــــاک آریــــایی مبارک باد  

 

  

تو می خندی ... حواست نیست ... من آروم می میرم 


تو می رقصی و من ... عاشق شدن رو یاد می گیرم 


چه جذابی ... چه گیرایی 


چه بی منطق به چشمات می شه عادت کرد 


توی دستای تو باید به سیگارم حسادت کرد 

منو پوک می زنی آروم 


خرابم می کنی از سر 


رژ لب روی ته سیگار  


تن من زیر خاکستر 

تنم می لرزه و می ری ... حواست نیست 


هوامو کام می گیری ... حواست نیست 


حواسم هست و می میرم ... حواست نیست 


کنارت اوج می گیرم ... حواست نیست 

تو می خندی 


حواست نیست 

روزی بود بسی پر کــــــــــار . 

شیرینی پختم واسه عیــــــــد و همچنان مشغولیم. 

دیگه بیشتر ازاین نمیشه لایی کشید از کارا .باید برای گرد گیری جاهایی که گردگیری نشد هم  

اقدام به کمک کنم فردا یا امشب. 

خونمون بوی گل سنبل میده و روحم رو تازه میکنه

آه خدایــــــــــــــــا من رو از این سردرگمی نجات بده. 

یه روز فکرشم نمیکردم این احساس اونقدر عمیق باشه که حالا انقدر   

از دست دلم توی دردسر بیوفتم. 

خدایـــا به جز خودت کسی نیست کمکم کنه.خواهش میکنم مثل همیشه یه راه جلوی پام بذار به آرامش برسم........

رفتم حمام.آبــــــــــ داغ آدم تو خلصه میبره  

رفتم زیر دوش ایستادم سرمو بالا گرفتم و چشمام و بستم.... 

نمیدونم چند مین بی حرکت ایستادم. 

حس تازگی دارم. 

شایدم مال چند لحظه باشه فقط و دیگر هیچ!
گرمم شده.تشنمه دلم یه لیوان آب سرد میخواد. 

فردا صبح دانشگاه انتظارم را میکشد و یک روز نامعلوم.ترجیها خوب. 

احساس سر گیجه دارم همچنان قرص میخورم برای سرما خوردگی. 

ششششت آخه دختر چند بار بهت بگم لباس گرم تر بپوش؟؟؟ 

حال میکنی مزه غذاهارو درس حس نکنی؟یا وقتی سرفه میکنی سینه ات مثل  

این آقا سیگاری های سیبیل چنگیزی باشه آیا؟! 

فک کنم آخرین هفته باشه بریم دانشگاه دیگه باید گود بای پارتی بدیم تا بعد از عید. 

من برم به مراسمای بعد حمام برسم. 

گود نایت

انگار گلوم داره درد میـــــــــــگیره!
فکرم آشفته است اما سعی بر آن است که خود را کنترل نموده و لبخند بزنم! 

من میـــــــــــــــــــــــــتونم  

به عید نزدیک میشیم اما من مخم جوره دیگه busy میزنه.اما کمی هم در همان حال و هوای  

عید سیـــر میکنم. 

رختخوابم بی صبرانه انتظارم را میکشد و من ترجیح میدم اینجا بیشتر از این غر نزنم. 

وگرنه.... میشناسیم که خدا؟!!؟